مرگ بر آمریکا...
یعنی اراده ای پولادین برای نابودی استکبار
یعنی عدالت
یعنی پیروی از ولایت مطلقه فقیه
یعنی راه امام
یعنی دیانت و سیاست
یعنی بصیرت
یعنی ایمان
یعنی اراده
یعنی آزادی خواهی
یعنی نه شرقی نه غربی
یعنی مرگ بر شیطان بزرگ
یعنی مرگ بر تروریست
یعنی راه شهدا
یعنی زنده نگه داشتن یاد شهدا
یعنی یه ثمر نشستن زحمات رزمندگان
همه با هم مرگ بر آمریکا
چرا دوری ز تو تقدیر ما باشد غم هجران گریبان گیر ما باشد
تو غایت نیستی، مهجور ماییم دریغا علتش تقصیر ما شد
سلامتی و تعجیل در ظهورش 12 گل صلوات
بسمه تعالی
آقای علی مطهری؛ فرزند مجاهد بزرگ و معلم مکتبی صدر انقلاب که چندان از تربیت پدر برخوردار نبودهای، تو را به مسابقه دعوت میکنم.
آیا حاضری با من مچ بیاندازی؟ مرا ضعیف میپنداری؟ چنان مشت تو را بفشارم که از درد به خود بپیچی. حاضری از روی همین ویلچیر و یا وقتی حالم بدتر میشود از روی تختم، با تو که ظاهراً سالمی و روی زمین راه میروی، با هم مسابقه دو بگذاریم؟ اشتباه نکن! نه فقط مسابقه سرعت، حاضری از حرم امام روح الله تا جمکران مهدی فاطمه(س) پا به پای من بیایی؟ بدون راننده و ماشین؟.
بیا مسابقه قرص خوردن بدهیم. چندتا قرص حاضری در روز بخوری؟ 5 ، 10 ، 20 ؟ من روزی 35 قرص میخورم. میتوانی رکورد مرا بزنی؟ راستی، هرچه به حافظهام فشار میآورم، یادم نمیآید تو را در جبههها دیده باشم. کدام جبهه خدمت میکردی؟
در غرب بودی یا در جنوب؟ استخوانهایت از سرمای کردستان ترکیده و انگشتانت سیاه شده یا از حرارت جنوب به عطش مرگ افتادهای و خاک بیابان خوردهای؟ در چند عملیات شرکت داشتهای؟ چندبار مجروح شدی؟
داغی سرب را چشیدهای یا توانستهای خطی از دشمن را بشکافی؟ آیا توانستهای فاصله پنجاه متری در سه راهی شهادت را در شلمچه بدوی؟ چقدر زیر آب میمانی؟
مسابقه بدهیم؟ حاضری در اروند دویست متر زیر آب یک نفس شنا کنی؟ چقدر میتوانی شیمیایی تنفس کنی؟ حاضری یکبار در خیبر نفس بکشی؟ من با تو مسابقه پول و موقعیت و جایگاه و جهالت نخواهم داد. من با تو مسابقه دلشاد کردن دشمن و ابزار تبلیغ او شدن را نخواهم داد. من با تو مسابقه شهرت پرستی باطل و نوکری طاغوت را نخواهم داد.
من با تو مسابقه اهانت به ولایت فقیه را نخواهم داد که پیشتر اثبات کردهام که از جسم و روح و همسر و فرزند و زندگی و آرامشم برای او و نام او و فرمان او و یک لحظه لبخند او نخواهم گذشت و همچون تو، او را کالای مسابقه نخواهم کرد. آیا حاضری با من مسابقه میزان قدرت انقباض و اسپاسم عضلات موقع تشنج را بدهی؟
میدانی آخرین باری که نزدیک بود تشنج کنم کی بود؟ زمانی که از خواندن نامه سخیف تو خشمگین شدم و نزدیک بود از روی ویلچیر زهوار دررفتهام نقش زمین شوم و اگر نبود تلاش همسر زجر کشیدهام، بار دیگر مسابقه را از تو برده بودم.
اما این نامه را نگه میدارم تا حکم مسابقه بعدی من و تو باشد در قیامت؛ تا معلوم شود چه کسی میتواند بهتر از روی صراط بدود.نام محفوظ برای اینکه رسانه های حامی شما فکر نکنند به فکر مطرح کردن خودم بودم.
علی اکبر امیدیان
گل نرگس فدای رنگ بویت
نصیبم کی میشود دیدار رویت
مهدی جان (ع) سوال ساده دارم از حضورت
آیا من زنده ام وقت ظهورت
اگر آمدی من مرده بودم
اسیر خاک، سالها، ماهها، هفته بودم
دعایم میکنی دوباره جان بگیرم؟
بیایم در رکابتان بمیرم؟
به انتظار تو نشستن، اشتباه ماست، به انتظار تو باید ایستاد...